اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۹

40 سال

همیشه فکر می کردم وقتی چهل ساله شدم چه جشن مفصلی بگیرم و با دوران نو جوانی وداع کنم
نمی دانستم درست روز تولد چهل سالگیم را در بیمارستان کنار تخت بیمار مادرم به تنهایی بدون کمک بگذرانم
کجا هستند ان یاران
توتیا تولدت مبارک ای هات

اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۹

سال نو 1389

امیدوارم امسال از بیماری مامان و ناراحتیهای سال پیش در امان باشیم و حرفهای دکتر مامان که اب پاکی راریخت رو دستمان حقیقت نباشه و مامان ما را به این زودی ترک نکند اخر هنوز خیلی کارها هست و هنوز بودنش خیلی مهمه هم برای خودش و هم ما
اخرین جمعه سال پیش با دوستان راهنماییم بعد از 25 سال دیدن کردم این هم از صدقه سر فیس بوک وهمت  دوستان که از ان سر دنیا با هم و دور هم جمع شدن
انشا الله سال خوبی خواهد بود هر چند ببر و سال ببر سال تغییرات سال پر باران و می گویند زلزله خواهد بود ولی انشالله نه برای ایران ما

اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۹

بعد از پنهان بودن

مرده بودم زنده شدم
دولت عشق امد و من.................